تحقیق در دین

سلسله مباحث دفاعیاتی پیرامون نبوّت حضرت محمّد(ص)

تحقیق در دین

سلسله مباحث دفاعیاتی پیرامون نبوّت حضرت محمّد(ص)

پاسخ نقضی: اختلافات نُسَخ انجیل و تورات



«و چون است که خس را در چشم برادر خود می بینی و چوبی را که در چشم خود داری نمی یابی؟»

(انجیل متی، فصل 7، آیۀ 3)

 

  امّا مسیحیان، که این شبهات را به خاطر اختلافات ناچیز بین قرائات و مصاحف، علیه قرآن مطرح می کنند، آیا در کتاب مقدّس یا انجیل خودشان، از این مسائل ندارند؟ کتاب مقدّس مسیحیان، مجموعه ای از کتابهاست. مجموعه ای از آن، همان کتاب مقدّس یهود است که عهد عتیق خوانده می شود، و مجموعه ای از آن، خاص خود مسیحیان است، که عهد جدید خوانده می شود.

 

 

اختلافات در عهد عتیق

 

الف)اختلاف بر سر کتابهایی که عهد عتیق را شامل می شود:

 

  کتاب مقدّس مسیحیان، مجموعه از کتابهاست، بخشی که مشترک با یهودیان است مجموعه کتابهای عهد عتیق و بخشی که خاص مسیحیان است مجموعه کتابها و رسالات عهد جدید نامیده می شود.

 

  مسیحیان، بر سر اینکه عهد عتیق، شامل چه کتابهایی می شود، اتّفاق نظر ندارند. هجده کتاب در عهد عتیق وجود دارد که بین مسیحیان، بر سر آن اختلاف وجود دارد:

 

1.طوُبیَت

2.یهودیه بنت مراری

3.اول مکابیان

4.دوم مکابیان

5.سوم مکابیان

6.چهارم مکابیان

7.بن سیراخ

8.باروخ

9.نامۀ ارمیا

10.استر(یونانی)

11.دعای ازریا و سرود سه کودک مقدس

12.سوزانا

13.بل و اژدها

14.حکمت سلیمان

15.دعای ماناسا

16.مزمور151

17.اول اسدراس

18.دوم اسدراس

 

از کتابهای فوق:

 

کلیسای پروتستان هیچیک را قبول ندارد. هر چند اخیراً به شکل عجیبی گاهی دیده میشود بعضی از این کتابها را در آخر کتابشان به عنوان ضمیمه قرار میدهند، ولی ابداً آنها را کلام خدا نمی دانند!!

 

کلیسای کاتولیک از کتابهای فوق، موارد 1 تا 4 و 7 و 8 و 14 را جزئی از کتاب مقدّس می داند و بقیه را رد میکند.

 

کلیسای ارتدوکس یونانی و روسی موارد 1تا 5 و 7 تا 17 را جزء کتاب مقدّس میداند.

 

برخی کلیساهای روسی به غیر از موارد 1 تا 5 و 7 تا 17، مورد 18 را نیز جزئی از کتاب مقدّس میدانند.

 

و کلیسای جئورجیایی تمام موارد فوق را مربوط به کتاب مقدّس میداند.

 

 

ب)اختلاف بین نسخ:

 

  حتی در آنچه بین مسیحیان مشترک است، بین نسخ موجود اختلاف وجود دارد. عهد عتیق دارای سه نسخۀ مشهور است:

 

1.نسخۀ عبرانی که مقبول یهودیان نیز هست، و امروزه نیز مسیحیان بیشتر به آن استناد می کنند.

 

2.نسخۀ یونانی که تا قرن پانزدهم، مورد قبول کلیسا بود.

 

3.نسخۀ سامری که اکثراً آنرا رد می کنند، ولی گروهی از علمای پروتستان مثل کنیکات، هیلز و هیوبی کینت، آنرا معتبر می دانند و معتقدند که یهودیان، نسخۀ عبرانی را تحریف نموده اند.

 

  چه این نسخ معتبر باشند و چه نباشند، نظر به اینکه مسیحیان به قرائتها و مصحفهای غیرمعتبر برای تحریف شده بودن قرآن استناد می کردند،که ما نشان دادیم حتی با قابل قبول بودن اعتبار تمام آنها، اختلافشان در حدّی نیست که متن را خدشه دار کند، حال باید خودشان به اختلاف این نسخ نگاه کنند، و ببینند که آیا این اختلافات، تفاوتی در سخن متن ایجاد می کند یا خیر. در زیر به مثالهایی از این اختلافات می پردازیم:

 

 

مثال 1:

 

  زمانها در نسخ عبرانی، یونانی و سامری، متفاوت گزارش شده است. جدولهای زیر را، از تفسیر هنری و اسکات، نقل می کنیم. در این دو جدول، در مقابل اسم هر شخصی سال عمر او در سالی که برایش فرزند متولّد شد(به غیر از سام که در مورد او، فاصلۀ ولادتش از طوفان نوح مطرح گشته است)، نوشته شده است:

 

نام

نسخۀ عبرانی

نسخۀ سامری

نسخۀ یونانی

آدم

130

130

230

شیث

105

105

205

انوش

90

90

190

قینان

70

70

170

مَهَلّلئیل

65

65

165

یارد

162

62

162

خنوخ(اخنوخ)

65

65

165

مَتوشالح

187

67

187

لَمَک

182

53

188

نوح

600

600

600

آدم تا طوفان نوح

1656

1307

2262

جدول اوّل: از آدم تا طوفان نوح

 

نام

نسخۀ عبرانی

نسخۀ سامری

نسخۀ یونانی

سام(فاصلۀ تولّدش از طوفان نوح)

2

2

2

ارفکشاد

35

135

135

قینان

ندارد

ندارد

130

شالح

30

130

130

عابر

34

134

134

فالج

30

130

130

رعو

32

132

132

سروج

30

130

130

ناحور

29

79

79

تارح

70

70

70

تولّد ابراهیم بعد از طوفان

292

942

1072

جدول دوم: فاصلۀ ولادت ابراهیم از طوفان نوح

 

  آشکارا اختلافات کثیر و فاحش بین نسخ سه گانۀ تورات وجود دارد.

 

 

مثال 2:

 

  به آیۀ 4 از فصل 27 از کتاب تثنیه، توجّه نمایید:

 

نسخۀ عبرانی: و چون از اردن عبور نمودی این سنگها را که امروز به شما امر می فرمایم در کوه عیبال برپا کرده، آنها را با گچ بمال.

 

نسخۀ سامری: و چون از اردن عبور نمودی این سنگها را که امروز به شما امر می فرمایم در کوه جرزیم برپا کرده، آنها را با گچ بمال.

 

  عیبال و جرزیم دو کوه هستند که در مقابل همدیگر واقع گردیده اند. اختلافی آشکار بین این دو نسخه وجود دارد و معلوم نیست که حضرت موسی(ع) در مورد اجرای حکم بر روی کدام کوه، دستور را صادر کرده است.

 

 

 

اختلافات در عهد جدید

 

الف)اختلاف بر سر کتابهایی که عهد جدید را شامل می شود:

 

  در طول تاریخ، بین فرقه های مختلف مسیحی بر سر کتابهای عهد جدید نیز اختلاف بوده است، و ابیونیتها و فرقه های گنوسی، بخشهایی از عهد جدید امروزی را قبول نداشته اند و بعضاً کتابهایی را نیز بدان اضافه می کردند، ولی این فرقه ها امروزه وجود خارجی ندارند و بین فرقه های باقی مانده، اختلاف خاصی بر سر کتابهای تشکیل دهندۀ عهد جدید وجود ندارد.

 

 

ب) اختلافات نسخ

 

  همچنین بین نسخ انجیل مورد قبول مسیحیان، اختلافات زیادی وجود دارد، که این مسئله در ترجمه هایی که از روی نسخه های مختلف نوشته شده اند، مشخص می شود، برای مثال نسخه هایی که دو ترجمه KJV و NIV بر اساس دو دستۀ مختلف از نسخ نوشته شده اند، و دو ترجمه فارسی معروف به قدیمی و هزارۀ نو، نیز از این اختلافات مصون نیستند. در زیر به مثالهایی در این مورد می پردازیم:

 

 

مثال1:

 

   به آیه 46 از فصل 24 انجیل لوقا توجه بفرمایید:

 

KJV:

  And said unto them, Thus it is written, and thus it behoved Christ to suffer, and to rise from the dead the third day

 

NIV:

  This is what is written: The Christ will suffer and rise from the dead on the third day

 

ترجمه قدیم:

  و به ایشان گفت: بر همین منوال مکتوب است و بدینطور سزاوار بود که مسیح زحمت کشد و روز سوم از مردگان برخیزد.

ترجمه هزاره نو:

  و به ایشان گفت: نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر‌خواهد خاست

 

  آشکارا عبارت «thus it behoved» در ترجمۀ انگلیسی و «بدینطور سزاوار بود» در ترجمۀ فارسی، مورد اختلاف است، و این اختلاف به خاطر اختلاف نسخی است که دو دسته ترجمۀ مختلف از آن استفاده می کنند. این اختلاف تفاوت معنایی ایجاد می کند، زیرا ایجاد ابهام می شود که رنج کشیدن و برخاستن عیسی در روز سوم مکتوب است، یا اینکه سخنان پیشین عیسی مکتوب بوده است و رنج کشیدن و برخاستن او در روز سوم، فقط سزاوار بوده است.

 

 

مثال 2:

 

 آیه 9 از فصل 19 انجیل متی:

 

KJV:

  And I say vnto you, Whosoeuer shall put away his wife, except it be for fornication, and shall marry another, committeth adultery: and whoso marrieth her which is put away, doth commit adultery.

 

NIV:

  I tell you that anyone who divorces his wife, except for marital unfaithfulness, and marries another woman commits adultery.

 

ترجمه قدیم:

  و به شما می گویم هر که زن خود را بغیر عّلت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، زانی است و هر که زن مطلّقه ای را نکاح کند، زنا کند.

 

ترجمه هزاره نو:

  به شما می‌گویم، هر‌که زن خود را به علتی غیر از خیانت در زناشویی طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است.

 

جمله «whoso marrieth her which is put away, doth commit adultery» در ترجمه انگلیسی و «هر که زن مطّلقه ای را نکاح کند، زنا کند» در ترجمه فارسی، در یک جا هست و در جای دیگر وجود ندارد، و اختلافی اساسی دارد، زیرا طبق ترجمۀ قدیمی و KJV اگر کسی با یک زن مطلّقه ازدواج کند، زنا کرده است ولی طبق ترجمه هزارۀ نو و NIV چنین مسئله ای مطرح نشده است. این اختلاف هم به خاطر تفاوت نسخی است که این دو دسته ترجمه، برای برگردان کتاب مقدّس از آن استفاده نموده اند.

 

 

مثال 3:

 

  اختلافات نسخ عهد جدید تا چندین هزار مورد گزارش شده است. مثلا داستان شفای زانیه در برخی نسخ نیست. آیات پایانی زیادی در فصلهای مختلف هست که در نسخ قدیمی نیست. برای مثال می توان به 18 آیۀ آخر انجیل مرقس اشاره کرد.

 

 

  پس این نقد نه تنها بر خود مسیحیان و یهودیان، وارد است، بلکه برعکس اختلاف بین قرائات قرآن، که اختلاف معنایی خاصی ایجاد نمی کند، و بیشتر اختلاف بر سر تلفّظ کلمه و یا واژه ای که مقصود را می رساند است و برخی عبارات تفسیری هم که برخی قاریان اضافه کرده اند، امر جدیدی را اضافه نمی کند، اختلافات بین نسخ کتاب مقدّس یهودیان و مسیحیان، تفاوتهای بسیار زیادی می کند و گاهی بر سر چندین کتاب با هم اختلاف دارند و از این اختلافات می توان برداشتهای مختلفی کرد.

اختلاف مصاحف و شبهه تحریف



پرسش:

 

 بین مصاحفی که عثمان به شهرهای مختلف فرستاده است، اختلافاتی وجود دارد، آیا این نشانگر این است که حتی در زمان یکسان سازی مصاحف هم، بین مسلمانان بر سر محتوای قرآن اختلاف وجود داشته است؟

 

پاسخ:

 

گرچه مسلمانان از ابتدا در برخی از مسائل مربوط به قرآن اختلاف داشتند و اساسا همین اختلافات انگیزه ای برای توحید و یکسان سازی مصاحف توسط عثمان شد. اما اختلاف مصاحف عثمانی، ربطی به اختلاف مسلمانان ندارد. زیرا هدف عثمان، توحید مصاحف بود و قصد داشت از این یک مصحف واحد، نسخه هایی را به مراکز مهم اسلامی همچون شام و کوفه و ...بفرستد و لذا اختلافاتی هم که وجود دارد به سبب سهو و اشتباه کاتبان و عدم مقابله دقیق نسخه ها است.

 

 

پرسش:

 

  علمایی از اهل سنت معتقدند که این اختلافات امرى حساب شده بوده و نباید آن را معلول اشتباه کاتبان قرآن در دوره عثمان دانست. به عنوان مثال زرقانى در توجیه اختلافات مى‏نویسد:«مصاحفى که عثمان به نقاط مختلف فرستاد مشتمل بر حروف هفتگانه- به همانگونه که نازل شده بود- در نسخه‏هاى مختلف نوشته شد، زیرا در هیچ روایتى وارد نشده که عثمان به نویسندگان دستور بدهد که قرآن را براساس یک حرف بنویسند و شش وجه دیگر را فرو گذارند»[1]

 

  آیا چنین ادعایی می تواند صحیح باشد؟

 

پاسخ:

 

  خیر، در نقد این دیدگاه باید گفت: این مطالب از ادعاهایى است که در اثبات آنها دلائل محکمى وجود ندارد و به عکس در نقض آنها شواهد متعددى در کتب علوم قرآنى وارد شده است که نشان مى‏دهد نسخه ‏هاى مصاحف عثمان قبل از تصحیح نهایى و مقابله با یکدیگر به مراکز مختلف فرستاده گشت.

 

 

  در این مورد ابن ابى داود از قول مغیره نوشته است:

 

  «برخى از شامیان مى‏گفتند: مصحف ما و مصحف اهل بصره از مصحف کوفیان صحیح تر است، زیرا وقتى عثمان دستور داد که مصحفها را بنویسند، مصحفى که براى کوفه تهیه کرده بودند، بر مبناى قرائت عبد الله بود و قبل از آنکه این مصحف با سایر نسخه‏ها مقابله شود براى آنها فرستاده شد. اما مصاحفى که براى شام و بصره تهیه شده بود، پس از مقابله فرستاده شد.»[2]

 

  با این تجزیه و تحلیل روشن مى‏گردد که:«اختلاف بین مصحف هاى شهرهاى مختلف دلیل بر سهل‏ انگارى در امر مقابله نسخ و حصول اطمینان از صحت آنهاست»[3]

 

 

پرسش: قرآن فعلی در دست مسلمین است، مطابق با کدام مصحف عثمانی است؟

 

پاسخ:

 

آیت الله معرفت در کتاب التمهید متذکر شده که:«مصحفنا الیوم یتوافق- أکثریا- مع مصحف الکوفة سوى مواضع نرمز إلیها فی الجدول التالی»[4]

 

«مصحف کنونی ما، در بیشتر موارد با مصحف کوفه هماهنگ است جز مواردی که در جدول ذیل، مشخص می‏کنیم.»

 

  طبق جستجویی که در منابع علوم قرآنی داشتیم به علت این هماهنگی تصریح نشده است. اما ممکن است علت آن این امر باشد که عثمان براى ایجاد وحدت قرائت با هر قرآنى که به شهرها مى‏فرستاد یک قارى آشنا به قرائت اصلى قرآن، همراه مى‏کرد که این قارى همان کار علائم اعراب را انجام مى‏داد. با قرآن کوفه عبد الرحمن بن سلمى، را همراه نمود. عبدالرحمن سلمی که خودش شاگرد حضرت علی (ع) است، استاد عاصم (یکى از قراء سبعه ) است. و قرائت رایج کنونى قرائت عاصم به روایت حفص است‏، و لذا ممکن است علت هماهنگی مصحف کنونی با مصحف کوفه هماهنگی قرائت کنونی با قرائت قاری مصحف کوفه باشد.

 

  با پذیرش این احتمال وجه برتری مصحف کوفه نیز روشن می شود. زیرا قرائت مصحف کنونی با قرائت قاری مصحف کوفه منطبق است. قاری کوفه و شاگردان وی نیز التزام به قرائت روایت متواتر بین مسلمانان داشتند.

 

 

پرسش: آیا اختلاف مصاحف، نشانگر تحریف در قرآن است؟

 

پاسخ: خیر، زیرا:

 

 اوّلاً ما می دانیم که قرآن امروزی ما، با قرائت عموم مسلمین مطابقت داشته است و این سهو و خطاها که از سوی کاتبان روی می داده است، در قرائت عموم راه نداشته است و اگر افرادی در این قرائت چیزی را خطا می خواندن در تطبیق با قرائت عموم این خطا برطرف می شده است،

 

 

 و ثانیاً اگر هم تمام این مصاحف به یک اندازه معتبر می بودند، اختلافات بین آنها، اختلافاتی جزئی است و باعث نمی شود که ما از یک مصحف چیزی بفهمیم و از مصحفی دیگر، چیزی دیگر. در زیر به مواردی از این اختلافات، که از سوی برخی منتقدین مسیحی مطرح شده است، می پردازیم:

 

مورد اوّل: در احزاب:6، در برخی قرآنها ها بعد از امهاتهم، "و هو اب لهم" اضافه شده است. این جمله بنا بر قرائت مشهور از قرآن نیست، که این امر به راحتی با تحقیق در نسخ کهن قرآن، قابل بررسی است و عبارتی توضیحی است که قاری اضافه کرده است، ولی اگر از قرآن هم باشد، کم شدن آن به معنای قرآن ضربه نمی زند، زیرا اگر پیامبر پدر فرض شده، برای این بوده که لزوم اطاعت و حرمت ایشان را برساند، جمله "النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم" این معنا را به طور کامل می رساند. از این رو بعید نیست جمله "و هو اب لهم" جمله تفسیری بوده که بعضی آن را از قرآن تصور کرده اند، که البته جزء قرائت متواتر بین مسلمین هم نیست.

 

 

مورد دوم:  در مورد سوره ص آیه 23، نیز همین نویسنده ادعا می نماید: «در برخی نسخه ها به جای تِسعون، کلمه تِسعَتون نوشته شده است». حال چند نکته جالب:

 

  اولاً هم حفص و هم ورش، آنرا تسعون تلفّظ می کنند، پس جهان اسلام بر تلفّظ تسعون اتّفاق دارد! و برای من مشخص نیست این نسخه که ادّعا می شود، در کجاست!

 

  ثانیاً بنده تسعتون را در چند لغتنامه جستجو کردم و آنرا نیافتم. همچنین معنی تسعتون را از چندین عرب پرسیدم. برخی از آنها می گفتند که برای بار اوّل است که چنین کلمه ای را می بینند! بقیه گفتند باید به معنای تسعون باشد. در برخی متنهای عربی هم در قالب شوخی آمده است و به نظر می رسد هدف تلفّظ غلط یک کلمه برای خنده باشد، درست مثل همان هفلش تا پلنگ و شیش تای خودمان!

 

  ثالثاً حتی اگر تسعتون عبارتی درست باشد و معنایش با تسعون فرق داشته باشد، در کل معنای آیه را عوض نمی کند. برادری از برادرش شکایت کرده است که خودش یک گوسفند دارد و برادرش تعداد بیشتری گوسفند دارد(خواه تعداد گوسفندهای برادر تسعون یعنی 90 باشد و خواه تسعتون باشد که معلوم نیست به چه معناست!) و آن برادر میخواهد این یک گوسفند این برادر را نیز تصاحب کند. حال اینکه آن برادر دقیقاً چند گوسفند دارد، چه اهمیّتی در مفهومی که آیه می خواهد برساند، خواهد داشت؟

 

 

 سایر موارد را نیز حضرت آیت الله معرفت در کتاب التمهید، در جدولی نمایش داده اند و کاملاً روشن است که هیچ اختلاف معنایی خاصی در هیچیک از مصاحف نیست، و اکثر موارد مثل موارد اختلاف قرائتهاست که در قبل بدانها اشاره شد.



[1] زرقانی، محمد عبد العظیم‏، مناهل العرفان فی علوم القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العرب، بی تا، ج‏1، ص 392.

[2] سجستانى‏، ابو بکر بن ابى داود، کتاب المصاحف، قاهره، الفاروق الحدیثه للطباعه والنشر، 1423ق، ص 135.

[3] آیت الله معرفت، تاریخ قرآن، تهران، سمت، 1382ش، ص 105.

[4] آیت الله معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامى‏، 1415ق، ج‏1، ص 400.

تبریک ولادت امام زمان(عج)

سلام. میلاد امام زمان(عج) مبارک.

 متأسفانه بین مردم ما جا افتاده که مهدی رو به شکل یک جلاد می بینن! بعضیا به هم می گن امیدوارم امام زمان بیاد و بکشدت! بعضیا می گن می ترسیم امام زمان بیاد و ما از اوّلین کسانی باشیم که امام زمان اعدامش کنه!!! در حالی که مهدی منجی عالم از ظلمه، به راستی کی می خوایم متوجه بشیم که تا یک معصوم بر جهان حکومت نکنه، جهان از ظلم خالی نمیشه؟

  برخی روایات هم که نسبت کشتار و خشونت به حضرت مهدی می دهند، عموماً از افراد دروغگویی نقل شده اند و جعلی محسوب می شوند و در کتاب شمیم رحمت به تمام این روایتهای دروغین پاسخ داده شده است. بیایید نگاهمون رو به منجی خودمون، بهبود ببخشیم.


اختلاف قرائتها و شبهه تحریف




پرسش: آیا اختلافاتی که قرائات با هم دارند، نشانگر وجود تحریف در قرآن نیست؟

 

خیر، زیرا:

 

  اولاً ما می دانیم که کدام قرائت معتبرتر است، و سخن همان قرائت حفص، برای ما حجّت است. وقتی ما یک قرائت رسمی داریم، سایر قرائات غیررسمی نشانگر تحریف قرآن نیستند.


  تورات سامری نیز با تورات ماسوری و آنچه بین مسیحیان و یهودیان معتبر است، تفاوتهای بسیار دارد، ولی تورات سامری معتبر نیست و وجود آن نیز نشانگر تحریف تورات ماسوری نیست(دلایل تحریف تورات از دیدگاه منتقدین امور دیگری است، که اینجا مجالی برای بیان آنها نیست.)

 



  ثانیاً با فرض تواتر قرائات هفتگانه یا دهگانه، اختلافات بین قرائات، در حدّی نیست که منظوری که آیه می خواهد برساند، تغییری پیدا کند و صدمه ای به آنچه قرآن می خواهد بفرماید، وارد نمی گردد.


  وقتی می شود گفت یک متن تحریف شده است، که سخن آن دگرگون شود و از آن چیزی برداشت شود که منظور آن متن نیست، اگر کسی بگوید "علی سریع آمد" و از او نقل کنند که گفته است "علی به سرعت آمد"، این تحریف سخن او نیست، وقتی سخن او تحریف شده است که چیزی از او نقل کنند که منظور او نبوده است یا اینکه منظور او با آن نقل قول، بیان نگردد. تحریفی در این حد، باعث از بین رفتن حجّیت می گردد، و نه تحریفی بر سر گزینش کلمات، که البته اختلاف قرائات در اکثر موارد بر سر حروف و حرکات حروف است.

 


 

به موارد زیر که عمدۀ شبهات منتقدین اسلام را نیز در بر می گیرد، توجه کنید:


 

  بعضی بسم الله را در هر سوره یک آیه شمرده و بعضی آن را جزء آیه اول می شمارند، در نتیجه تعداد آیات یک سوره تفاوت می یابد، آیا این دلیل بر تحریف قرآن است؟


 

  برخی از اختلافات، بر سر قاعده های نوشتار ایجاد می شوند، مثلاً امام ورش، گاهی(و نه همیشه) حروف دو نقطه ای را با یک نقطه و حروف یک نقطه ای را با بدون نقطه قرار می دهد، به همین خاطر در سوره بقره آیه های 214 و 259 و سوره آل عمران آیه 81، به ترتیب «یَقولَ» «نُنشِزُها» و «اتَیتُکُم»، که در قرائت حفص آمده است، در قرائت ورش، به صورت «یَفولُ» و «نُنشِرُها» و «اتَینَکُم» آمده است. باید قواعد قرائت ورش را در نظر بگیریم تا متوجه بشویم که واژه را چگونه باید تلفّظ کنیم؛ این مسئله را که رعایت کنیم، اختلاف بین کلمات ذکر شده، در این دو قرائت فقط بر سر حرکات حروف(فتحه و کسره و ضمّه) است، که تفاوت معنایی ایجاد نمی کند.


 

  مورد دیگر، آیه 4 سوره حمد است، قرائت حفص «مالِک یوم الدّین» است، ولی قرائت ورش آنرا «مَلِک یوم الدّین» آورده است. اختلاف تنها بر سر حرکت حرف میم است، که در حفص الف می گیرد و در ورش فتحه می گیرد. اختلاف معنایی خاصی ایجاد نمی شود، هم مالِک و هم مَلِک، و هر دو سلطنت خدا بر مُلک و مِلک را نشان می دهند.


 

  در سوره شمس، آیه 15، در روایت امام حفص «و لا یخاف» آمده است و در روایت امام ورش «فلا یخاف» آمده است(که "ف" را بدون نقطه آورده است). که هر دو یک معنا را می رسانند: و نمی ترسد.(«فَ» هم در ترجمه ها، در خیلی موارد به «وَ» ترجمه می شود و حتی اگر به "پس" ترجمه شود نیز اختلاف معنایی خاصی ایجاد نخواهد شد.)


 

  در سوره آل عمران، آیه 133، در روایت امام حفص داریم «و سارعوا» و در روایت امام ورش داریم «سارعوا»! مسلّم است که فقط تفاوت در این است که جملۀ قبل تمام شده است یا اینکه با حرف "و" به این جمله عطف شده است. شما خودتان آیات 132 و 133 از سورۀ آل عمران را در کنار هم قرار بدهید و ببینید که آیا بودن یا نبودن این حرف "و" تفاوتی در معنا و محتوای آیه ایجاد می کند؟


 

  در سوره قصص آیه 48، در قرائت حفص سِحران آمده و در قرائت ورش، ساحران آمده است. سحران(دو جادو) و ساحران(دو جادوگر)، چنانکه از آیۀ بعد می توان فهمید، به قرآن و تورات بر می گردد(و نه آنطور که برخی گمان کرده اند به موسی و هارون!) و سخن کافران در مورد این دو کتاب. معنای دو کلمه قدری فرق دارد، ولی منظور آیه فرقی نمی کند. آیه می فرماید که کافران جادو را به این دو کتاب نسبت دادند، چه گفته باشند که این دو کتاب جادو هستند، و چه گفته باشند که آندو جادوگر و عامل جادو شدن انسانها می باشند. وقتی گفته باشند که این دو کتاب جادو هستند هم منظورشان همین است که باعث جادو شدن خوانندگان و شنوندگان خود می شوند. پس چه گفته باشند سحران و چه گفته باشند ساحران، معنای یکسانی دارد.


 

  در سوره بقره، آیه 132، در روایت امام حفص داریم «و وصّی» و در روایت امام ورش داریم «و اوصی»، که در هر دو فعل وصی، به صورت متعدّی به کار رفته است، و معنایی که هر دو می رسانند، یکی است. همچنین در روایت امام حفص داریم «إِبْرَاهِمُ» و در روایت امام ورش داریم «إِبْرَاهیمُ‏»، در این مورد هم اختلاف بر سر رسم الخطّ است، وگرنه هر دو "ابراهیم" تلفّظ می کنند. همچنین اگر هم چنین اختلافی در کار بود، نشانگر تحریف نبود، چون در هر دو مشخص است که منظور از فردی که اسمش به این دو شکل آمده است، چه شخصی است و اختلاف معنایی وجود ندارد و کسی منظورهای متفاوتی را از این دو قرائت نمی فهمد.


 

  در سوره مائده آیه 54، در روایت امام حفص «یَرتدّ» آمده و در روایت امام ورش «یَرتدِد» آمده است. مشخص است که یرتدّ و یرتدِد هم معنی هستند و عملاً فقط بر سر تلفّظ کلمه، اختلاف وجود دارد.


 

  در سوره بقره، آیه 140، در روایت امام حفص داریم: «تقولون» و در روایت امام ورش «یقولون»(که ق را با یک نقطه و ن را بدون نقطه نگاشته است) آمده است. که باز با توجه به متن آیه، اختلافی در برداشت ما از آیه، ایجاد نمی کند، در قرائت حفص گفته می شود که «یا مى ‏گویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و أسباط، یهودى یا نصرانى بودند؟» و در قرائت ورش گفته می شود: «یا مى‏ گویند: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودى یا نصرانى بودند؟» که پرسش در هر دو حال پیرامون نظر اهل کتاب در مورد ابراهیم است، فقط در قرائت حفص مخاطب جمله اهل کتاب هستند ولی در قرائت ورش، آنها مخاطب جمله نیستند و در سوم شخص قرار دارند. باز هیچ اختلافی در برداشتهایی که در این دو قرائت از آیه صورت می گیرد، وجود ندارد.


 

  در سوره بقره، آیه 184، در روایت امام حفص «طعامُ مِسکین» آمده و در روایت امام ورش «طعامِ مساکین» آمده است(که "ن" را بدون نقطه قرار داده است.) باز اختلاف خاصی وجود ندارد. قرآن برای کسانی که روزه برایشان طاقت فرساست، فدیه مشخص می کند که آن را غذا دادن به فقیر مشخص می فرماید. حال آیا به نظر شما، بین دو عبارت «غذا دادن به فقیر» و «غذا دادن به فقیران»، تفاوت زیادی وجود دارد؟


 

  در سوره بقره، آیه 10، در روایت امام حفص «یَکذِبونَ» آمده است و در روایت امام ورش «یُکذّبونَ» آمده است. باز اختلاف معنایی به کلّیت برداشت ما آسیبی نمی رساند. قرآن از عذاب برای کافرانی که به دروغ ادعای ایمان دارند، سخن می گوید و بعد، از علّت عذاب آنها سخن می گوید. حال در قرائت حفص این معنا را دارد که عذاب دردناکشان بخاطر دروغهایی خواهد بود که می گفتند، و در قرائت ورش، عذاب دردناکشان، به خاطر چیزهایی است که تکذیب کرده بودند. باز کسی که متن را می خواند برداشت متفاوتی نخواهد کرد، آنها هم کافر هستند و تکذیبگر حق، و هم به دروغ ادعای ایمان می کنند، لذا هر دو عامل سبب عذاب آنهاست، هر چند با توجه به آیه قبل، باید بپذیریم که قرائت حفص، گذشته از اینکه قرائت عامّه مسلمین است، منطقیتر نیز هست، زیرا بحث قرآن در اینجا، پیرامون ادعای دروغین ایمان است و نه تکذیب حق؛ ولی باز اختلاف ورش با حفص، در این آیه، اختلافی جدّی نیست، و باعث تفاوتی در راه اسلام نمی شود، و فقط بر سر دلیل عذاب افراد دورویی که به دروغ ادعای ایمان می کنند، اختلاف دارد. هر چند هر دو مورد می تواند دلیل عذاب این افراد باشد.

 

 

  سوره مریم آیه 19:


قرائت حفص : قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکیا


قرائت ورش : قال أنما أنا رسول ربک إلیک لیهب لک غلاماً زکیاً.


قرائت دیگر:   قال أنما أنا رسول ربک إلیک أمرنی أن أهب لک غلاماً زکیاً


هر سه قرائت از فرشته ای سخن می گویند که به حضرت مریم(س) گفت همانا من فرستاده پروردگارت هستم به سوی تو، تا به تو پسر پاکیزه ای ببخشم. قرائت سوم که از قرائات متروک است، یک امرنی أن توضیحی دارد که معنا تغییر نمی کند: گفت همانا من فرستاده پروردگارت هستم به سوی تو، مرا امر کرد که به تو پسر پاکیزه ای ببخشم. هیچ تفاوتی بین آنچه از این سه قرائت می فهمیم وجود ندارد.


 

سوره مریم آیه 25:


قرائت حفص:

 وَ هُزِّى إِلَیکِ بجِذْع ِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیک رُطَبًا جَنِیا


قرائت حمزة، الأعمش:

و هزی إلیک بجزع النخلة تَسَاقط علیک رطباً جنیا



قرائت عاصم، الکسائی، الأعمش:

و هزی إلیک بجزع النخلة یسّاقط علیک رطباً جنیا


قرائت أبو ناهیک، أبو حی:

و هزی إلیک بجزع النخلة تسقط علیک رطباً جنیا


کتاب الأعراب للنحاس:

و هزی إلیک بجزع النخلة نٌساقِط علیک رطباً جنیا


قرائت مسروق:

و هزی إلیک بجزع النخلة یساقِط علیک رطباً جنیا


قرائت أبو حی

و هزی إلیک بجزع النخلة تَسقُط علیک رطباً جنیا


قرائت أبو حی

و هزی إلیک بجزع النخلة یسقُط علیک رطباً جنیا


قرائت أبو حی

و هزی إلیک بجزع النخلة تتساقط علیک رطباً جنیا


قرائت أبو الأسمال

و هزی إلیک بجزع النخلة یسقط علیک رطباً جنیا


  اختلاف فقط بر سر فعل تُساقط است، که در تمام شکلهایی که در قرائات مختلف آمده است، معنای یکسانی دارد، و جمله اینگونه ترجمه می شود: "و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‏ اى بر تو فرو مى‏ ریزد"

 


سوره مریم، آیه 26:


قرائت حفص:

فَکلُِى وَ اشْرَبىِ وَ قَرِّى عَینًا  فَإِمَّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولىِ إِنىّ‏ِ نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْمًا فَلَنْ أُکلِّمَ الْیوْمَ إِنسِیا


قرائت زید بن علی:

فکلی وأشربی وقری عینا فما ترین من البشر أحد فقولی أنی نذرت للرحمن صیاماً فلن أکلم الیوم أنسیاً


قرائت عبد الله بن مسعود، أنس بن مالک:

فکلی وأشربی وقری عینا فما ترین من البشر أحد فقولی أنی نذرت للرحمن صمتاً فلن أکلم الیوم أنسیاً


قرائت أبی بن کعب، أنس بن مالک

فکلی وأشربی وقری عینا فما ترین من البشر أحد فقولی أنی نذرت للرحمن صوماً صمتاً فلن أکلم الیوم أنسیاً


قرائت أنس بن مالک

فکلی وأشربی وقری عینا فما ترین من البشر أحد فقولی أنی نذرت للرحمن صوماً وصمتاً فلن أکلم الیوم أنسیاً


  باز اختلاف بر سر نوع فعلی است که با آن حضرت مریم(س)، امر به روزه سکوت می شود و برخی قرائات عبارت صمتاً را که به معنای سکوت است را نشان می دهند، ولی به هر حال همه یک منظور را می رسانند: حضرت مریم(س) مأمور شد که آن روز با کسی حرف نزند و با اشاره به او بگوید که برای خدا نذر کرده است و امروز با هیچ انسانی سخن نخواهد گفت.



  در کل، مواردی که یک قرائت دارای کلمه یا عباراتی اضافه بر آنچه در قرآن رسمی موجود هست می باشد، در مقایسه با نسخ بسیار کهن قرآن ثابت می گردد که جزئی از قرآن نیستند و توضیحی برای شرح آیه هستند و اختلاف اصلی بر سر تلفّظ کلمات است و نه بر سر وجود یا عدم وجود آنها.


 

  در بعضی کتاب ها تمام موارد تفاوت قرائت نوشته شده، با مراجعه به آن ها خواهید دید هیچ موردی که معنای متفاوت و متضاد بدهد، وجود ندارد و تحریف چیزی است که معنا را دگرگون کند و شامل چیزی باشد که فرستندۀ کلام، چنان چیزی را نگفته یا چیزی را که گوینده گفته را حذف نموده باشد، ولی هیچیک از این اختلافات، چنین امری را در بر نمی گیرند.

 


 

  حال بد نیست، به برخی «اختلاف قرائتها»ی عجیبی که مسیحیان ادعا می کنند، بنگرید:


 

   مورد عجیبی که یک نویسندۀ مسیحی ادعا می کند، این است که «در سوره مریم 34: عبارت تنترون را برخی یمترون می خوانند.» نویسنده توضیح نمی دهد که کدام قرائت چنین چیزی را گفته است و اگر به جای یمترون، تنترون قرار بگیرد، جمله را باید چگونه ترجمه کنیم؟! تنترون به معنای «به سرعت می قاپید» و چیزی شبیه به این است، و در آن جمله اگر به جای یمترون قرار بگیرد، معنایی نخواهد داشت. البته بطلان سخن او از همینجا روشن است که می گوید تنترون را برخی یمترون می خوانند! این در حالی است که عموم مسلمانان "یمترون" قرائت می کنند و نه برخی!


 

  پیرامون سوره سبا آیه 19، هم همین نویسنده ادعا می کند: «عبارت "ربّنا بعید" را عدّه ای "ربّنا بعادا" می خوانند.»  باز هم مشخص است که جناب منتقد به بیراهه رفته است!!  زیرا آنچه قرائت حفص که مورد تأیید عموم مسلمین است، در بر دارد، "ربّنا باعد بین أسفارنا" است، و نه "ربّنا بعید..."، که حالا عده ای آنرا "ربّنا بعادا" بخوانند!!


  حال اگر هم این ادعا درست باشد و چنین اختلاف قرائتی باشد، در قرائت حفص به لفظ امر و طلب است "باعد بین اسفارنا=دور کن سفرهای ما را" در این جا نعمت خدا را کوچک شمرده و بُعد و فاصله زیاد را خواستند. بنا بر قرائت دیگر، چه بعادا باشد و چه بعید که هر دو به معنای دوری هستند، از روی رفاه زدگی از بُعد و دوری سفرشان شکایت کرده اند. در هر حال کلیت معنا تفاوت نمی کند. چه از روی استکبار خواهان دور شدن سفرهایشان شده باشند و خواه از روی رفاه زدگی سفرهایشان را طولانی فرض کرده و شکایت کرده باشند، در هر دو حال اعراض از حق و بهانه گیری است، که نشان داده می شود، و برداشت ما از آیه فرقی نخواهد کرد.


 

پس به عنوان جمعبندی، اختلافات قرائات نشانگر تحریف قرآن نیستند، زیرا:

 


1.ما می دانیم کدام قرائت معتبرتر است، و سطح اعتبار سایر قرائتها در حدّ قرائت حفص نیست. همانطور که اختلاف چاپهای کم اعتبار از یک کتاب با چاپ معتبر آن کتاب، آن کتاب را بی اعتبار نخواهد کرد.


 

2.حتی اگر قرائتهای دیگر را نیز بپذیریم، اختلاف این قرائتها در حدّی نیست که بگوییم یکی یک مسئله ای را به شکلی می گوید، و دیگری، همان مسئله را به شکلی دیگر، طرح می کند.