تحقیق در دین

سلسله مباحث دفاعیاتی پیرامون نبوّت حضرت محمّد(ص)

تحقیق در دین

سلسله مباحث دفاعیاتی پیرامون نبوّت حضرت محمّد(ص)

شب جمعه

سلام دوستان عزیز. شب جمعه است. در این شب رحمت، دعا برای آمرزش گناهان، دعا برای تعجیل در فرج و فاتحه برای اموات رو فراموش نکنید.


دعا برای ظهور فراموش نشود



نگذار مردابى شویم اى روح دریایى
ما را ببر با جذبه ى موجى تماشایى

دیگر دلم سیر است از دلهاى پا درخاک
دیگر دلم سیر است از دلهاى دنیایى

حتى بهاران بوى غربت مىدهد اینجا;
دور از تو مىخوانند گلها. شعر تنهایى

خورشید من!لطفى که برخیزد دلم ازخاک
صبحىکه مىخواهى نقاب ازچهره بگشایى

سرشار خواهد شد زمین از مهربانیها
لبریز خواهد شد جهان از عشق و زیبایى

با بارش دست تو در آدینه ى موعود
از برق چشمان تو در آن صبح رؤیایى

قرآنی که امام علی(ع) گرد آورد(مصحف حضرت علی)


  حضرت علی(ع)، مصحفی از قرآن را جمع آوری فرموده بودند، که مورد خلفا واقع نشد. جای سؤال است که آیا محتوای این مصحف با مصحفی که زمان عثمان تصویب شد، فرقی دارد، یا خیر.

 


مصحف امام علی(ع)

ابن ابی الحدید می نویسد: «لمّا قبض النّبی صلی الله علیه و آله جلس علیّ فالّفه کما انزل اللّه و کان به عالماً»[1]


  وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت نمود، علی علیه السلام قرآن را آن گونه که نازل شده بود، تنظیم نمود و به نزول آن آگاه و دانا بود.


  ترتیب دقیق آیات و سوره ها طبق نزول آن ها دراین مصحف رعایت شده بود و کاملا مراحل و سیر نزول آیات در آن روشن بود و بدین وسیله سیرتشریح و احکام، مخصوصاً مسأله ناسخ و منسوخ در قرآن فهمیده می شد[2].


  جمع آوری قرآن توسط حضرت علی علیه السلام به ترتیب نزول و تقدیم منسوخ برناسخ بود[3].


  شیخ مفید می گوید: علی علیه السلام در مصحف خود منسوخ را برناسخ مقدم فرمود[4].


  ابورافع می گوید: آن را چنان که خدا نازل کرد، فراهم آورد و بدان آگاه بود[5].


 سالم بن ابی سلمه می گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: علی علیه السلام پس از آن که آن را نوشت، به میان مردم آورد و فرمود: این کتاب خداست؛ چنان که خدا آن را بر محمد صلی الله علیه و آله نازل کرد[6].


  جابرمی گوید: من از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: هیچ یک از مردم نیست که بگوید: قرآن را چنان که خدا نازل کرد، گردآورده است؛ مگر آن که دروغ می گوید. و جز علی بن ابی طالب و امامان پس از او آن را چنان که خدا نازل کرد، کسی گرد نیاورد و حفظ نکرد[7].



 فرق مصحف حضرت علی(ع) با قرآن فعلی


  چنانکه در بالا مشخص شد، مصحف حضرت علی(ع)، قرآن را بر حسب ترتیب نزول آیات جمع آوری کرده بود، ولی قرآن فعلی چنین ترتیبی ندارد و این تنها تفاوت بین مصحف حضرت علی(ع) با قرآن فعلی است.


  آقای حجتی در تاریخ قرآن می نویسد: «مسلّماً متن ومحتوای قرآن حضرت علی علیه السلام ـ منهای ترتیب سور آن ـ هیچ تفاوتی با قرآن موجود ندارد.»[8]

 

پس تنها تفاوت مصحف حضرت علی(ع) با قرآن فعلی، ترتیب سوره ها بوده است، و محتوای آن، با محتوای قرآن فعلی تفاوتی ندارد.




[1] بحارالانوار، ج 89، ص 52

[2] تاریخ قرآن، معرفت، ص 86

[3] الفهرست، ابن ندیم، به نقل از لمحات من تاریخ القرآن، محمدعلی الاشیقر، ص 173

[4] اوائل المقالات، ص 94

[5] بحارالانوار، ج 89، ص 51 و ج 40، ص 155

[6] بصائرالدّرجات، محمدبن حسن صفّار، ص 93

[7] بحارالانوار، ج 92، ص88

[8] تاریخ قرآن کریم، محمد باقر حجتی، ص 413

سوره های قرآن

در مورد سوره های قرآن، شبهاتی وجود دارد، که در ادامه، پاسخی مختصر به آنها داده می شود:


 

 

شبهه اوّل: برخی میگویند قرآن بیش از 114 سوره دارد و برخی ادعا می کنند که قرآن کمتر از 114 سوره دارد، آیا این کم و زیاد بودن تعداد سوره ها، نسبت به قرآن امروزی که شامل 114 سوره است، نشانگر کم و زیاد شدن مطالب قرآن است؟

 

پاسخ:

 

  برخی اسناد تعداد سوره های قرآن را کمتر دانسته اند. این تفاوت شمارش سوره ها به معنای کم و زیادی قرآن نیست؛ بلکه اختلافی در سوره بندی همین قرآن موجود است. منشأ این اختلاف هم در این است که بعضی از قرآن شناسان بعضی از سوره ها را یکی شمرده اند (مثلا انفال و توبه را یک سوره شمرده اند[1]) و بعضی آن ها را دو سوره شمرده اند.

 

  البته برخی از اسلامستیزان، ادعاهای دروغینی مبنی بر این می کنند که قرآن، سوره های دیگری، غیر از سوره های فعلی دارد، که هیچ سند معتبری ندارد.برای مثال چندی پیش فردی به نام حسین سجادی قائم مقامی، به نام مستعار قادر عبدالله، ترجمه ای پرتحریف از قرآن نوشته بود و به قول خودش آیات خشن را حذف کرده و آیات لطیف را باقی گذاشته است! وی یک سوره نیز به قرآن افزوده و قران وی صد و پانزده سوره دارد! خب مسلّم است که چنین ترجمه ای جعلی است، و با نسخ بسیار کهن قرآن که از قرن اوّل تا قرن حاضر موجود هستند، عدم همخوانی دارد، و هرگز مقبول کسی نیست. در واقع خود این فرد است که باید برای این کم و زیاد کردنهایش به قرآن شخصی ای که درست کرده است، پاسخ بدهد[2]!

 

 

شبهه دوم: برخی نقل کرده اند که عبد الله بن مسعود از اصحاب رسول خدا سوره های "قل اعوذ برب الفلق" و "قل اعوذ برب الناس" را دعا و تعویذ پیامبر می شمرده و از قرآن ندانسته است. چگونه مطمئن باشیم که این مسئله درست نبوده است؟

 

پاسخ:


  نخست اینکه در انتساب این اقوال به اصحاب پیامبر تردید است، گذشته از اینکه صحّت سند این نقل قول ثابت نشده است، از حیث محتوایی نیز این حدیث محلّ شکّ است، چرا که طبق این روایت، دلیل شکّ عبدالله بن مسعود این بود که رسول خدا به این دو سوره رقیه (تعویذ) بسیار کردی، [بر او] مشتبه شد که از قرآن است یا نه، و کسی مانند ابن مسعود بدون دلیل محکم و فقط به جهت این که رسول خدا از این دو سوره در تعویذ زیاد استفاده می کرد، قرآنیت این دو سوره را نفی نمی کند و چون دلیل محکمی نیست، نمی توان این نسبت را پذیرفت و این ادعا را از او شمرد.

 

  از سوی دیگر قاطبه اصحاب بر مصحف امام[3] که زمان ابوبکر جمع و زمان عثمان تکثیر شد، اتفاق دارند، پس اگر هم یکی از اصحاب در این مورد دچار شک شده باشد، نظر به این که تمامی اصحاب بر قرآنی بودن این دو سوره اتفاق نظر داشته اند، عقل سلیم نمی پذیرفت که این دو سوره را جزء قرآن ندانیم. چرا که اگر چنین تشکیکی منطقی بود، باید از بین سایر اصحاب هم، کسانی به شک می افتادند.

 

 

شبهه سوم: گفته می شود ابی بن کعب، دو دعا که در قنوت خوانده می شوند را، دو سوره حساب کرده است و قرآن را دارای 116 سوره دانسته است. از کجا بدانیم که این سوره ها به راستی جزئی از قرآن نیستند؟

 

پاسخ:


  پاسخ این شبهه هم درست مثل شبهه پیشین است: اوّلاً در این صحّت این نقل قول تردید وجود دارد، و ثانیاً قاطبه اصحاب بر مصحف امام اتفاق دارند، اگر این دو سوره به راستی جزئی از قرآن می بودند، باید افراد دیگری از اصحاب نیز چنین باوری می داشتند.

 

 

شبهه چهارم: در مورد سورۀ حمد، برخی می گویند این سوره بخاطر دعایی بودن و نداشتن قل، نمی تواند جزئی از قرآن باشد چیست؟

 

پاسخ:


  سوره حمد، دعای محض نیست. بلکه ابتدای آن ثنای پروردگار است و قسمت دوم آن دعا، دیگر این که دعا بودن برای نفی قرآنی بودن کافی نیست و لازم هم نیست با "قل" شروع شود. این که این جمله ها دعای رسول خداست یا قرآن، بر پیامبر لازم است اگر قرآن نیست اعلام کند در حالی که در روایات بر قرآن بودن این سوره تاکید شده و روایات بسیاری دلالت دارد که منظور از "سبع المثانی[4]" سوره حمد است که هفت آیه دارد[5].

 

دیگر این که این سوره در روایات به "فاتحه الکتاب" مشهور شده است و این خود دلالت صریح بر جزء قرآن بودن این سوره دارد[6].

 

  چیزی که باید به پاسخ هر سه شبهه بالا اضافه کنیم، این است که با آن دقّت و سختگیریی که تاریخ از مسلمانان در ثبت و ضبط قرآن نقل کرده است، که حتی اجازه کم و زیاد شدن یک حرف "و" را نیز نمی دادند، غیرمنطقی است که باور کنیم که دو سوره به قرآن اضافه شده است یا دو سوره از آن کم شده است.



[1] جلالی نایینی، تاریخ جمع قرآن کریم ، تهران ، نشر نقره ، 1365، ص 138.

[2] توضیحات بیشتر در این آدرس: http://www.rasekhoon.net/News/Show-6171.aspx

[3] منظور از "مصحف امام" مصحفی است که به اسم خلیفه سوم معروف است. زیرا او دستور داد مصحف جمع آوری شده در زمان خلیفه اول را نسخه برداری کرده و به سراسر بلاد اسلامی بفرستند تا همه از آن نسخه برداری کنند و "اساس و امام"باشد. دانشنامه قرآن، خرمشاهی ، تهران ، دوستان ، 1377 ش ، ج 2 ، ص 2065.

[4] سوره حجر (15) آیه 87.

[5] فیض کاشانی، الاصفی، قم، دفتر تبلیغات اسلام ، 1418 ق،  ج‏1، ص 636.

[6] برقی، محاسن، تهران، اسلامیه، 1370 ، ج 2، ص 350؛ حمیری ، قرب الاسناد، قم ، مهر ، 1413 ق، ص 199.

مصاحفی که عثمان آتش زد

   یکی از شبهاتی که در مورد قرآن که در زمان عثمان جمع آوری آن تکمیل شد، مطرح می شود، این است که در آن زمان مصحف های مختلفی از قرآن، وجود داشت و عثمان یک مصحف را برداشت و بقیه را سوزاند.

 

  ابتدا باید بدانیم که تا زمانی که رسول خدا زنده بود ، نزول ادامه داشت. چند روز قبل از وفات رسول خدا آخرین آیات نازل شد. از این رو در زمان ایشان نمی شد(بنابر نظر برخی از علماء نه همه) قرآن را به صورت کتابی که بین دو جلد قرار گرفته و تمام شده، جمع آوری کرد و تحویل جامعه داد. 

بدین جهت امام علی به امر رسول خدا و بعضی از اصحاب به امر خلیفه اول در فاصله کمی بعد از وفات رسول خدا طبق دستور های ایشان، قرآن را به صورت کتابی بین دو جلد تنظیم و به جامعه ارائه کردند. این کار در کم ترین فاصله از وفات رسول خدا انجام شد . هنوز همه مردم دستور ها و بیانات رسول خدا در مورد قرآن را به یاد داشتند. در زمان عثمان با نظارت امیر المومنین یکسان سازی مصحف ها صورت گرفت نه جمع آوری قرآن.

 

  درباره مسئله سوزاندن سایر مصحف ها توسط عثمان باید بگوییم که در کتب متعدد تاریخی و روایی این مسئله بیان شده است، از جمله ابن خلدون در کتاب تاریخ خود[1] و ابن اثیر درکتاب الکامل[2] این مسئله را نقل نموده اند و ماجرا به این شکل است:

 

چون از زمان خود پیامبر بعض اصحاب آیات و سوره های قرآن را برای خود نوشته بودند و مصحف شخصی داشتند و در این مصحف ها کلمه های توضیحی که از رسول خدا شنیده بودند (یا توضیحاتی از جانب خود نوشته بودند تا در آینده نسبت به مفهوم آیه دچار تردید و ابهام نشوند) ، وجود داشت ، با گذر زمان ممکن بود آیندگان این کلمات توضیحی را از قرآن بدانند. برای جلوگیری از این اتفاق در آینده ، در زمان عثمان همه مصحف ها جمع آوری و معدوم شد و همان مصحف جمع آوری شده در زمان ابوبکر تکثیر شد و به سراسر جهان اسلام فرستاده شد تا قرآن سالم از تحریف در همه جهان اسلام به یکسان منتشر گردد.

  

 و اساساً بعضی از مسلمان ها عثمان را به سبب این کارش «حراق المصاحف؛ آتش زننده مصحف ها» نامیده بودند؛ چنان که در روایتی که کتب اهل سنت آمده، راوی می گوید از حضرت علی (ع)‌شنیدم که می گفت: «یا معشر الناس: اتقوا اللّه و إیاکم و الغلوّ فی عثمان، و قولکم: حرّاق مصاحف، فو اللّه ما حرقها إلا عن ملأ منا أصحاب رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم[3]؛ از مبالغه درباره عملکرد عثمان و گفتارتان "سوزاننده مصاحف" دست بردارید. به خدا قسم عثمان هر کارى را که درباره مصاحف انجام داد، در حضور ما یاران رسول اللّه بود».


  پس چنانکه پیداست مصاحفی که عثمان آتش زد، مصحف های جعلی و شخصی برخی از اصحاب بودند و ربطی به قرآن اصلی ندارد. همچنین او، این کار را در حضور اصحاب انجام داده است و مشخص است که اگر مصحفی که عثمان حفظ کرد، با قرآن رسول الله تطبیق نداشت محال بود که هیچیک از یاران اعتراضی ننماید. چنانکه در بحثهای قبلی اشاره کردیم، اصحاب پیامبر حتی بر سر حذف شدن یک حرف یا یک کلمه از قرآن نیز کوتاه نمی آمدند و محال بود که آنها در صورت نادرست بودن قرآن عثمان، سکوت پیشه کنند، ضمن اینکه ممکن نبود که آنها با او بر سر این کار تبانی کنند. باز باید اشاره کنیم که عثمان مخالفینی در بین اصحاب داشت و اگر چنین خیانتی در حقّ قرآن می کرد، محال بود این افراد سکوت کنند.

 

  در ادامه دلایلی برای حفظ حجّیت قرآن، ارائه خواهیم کرد.




[1] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 2،ص 583، بیروت، دار الفکر، 1408ق.

[2] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 112، بیروت، دار الصادر، 1385ق.

[3] زرقانی، مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج ‏1، ص 255، بیروت، دار احیاء التراث العربى‏، بی تا.